یکسال با هومن کوچولوی مامان و بابا
سلام عشق مامان
تولدت مبارک گل پسرم
امروز اولین سالروز تولدته عزیزم پارسال تو همچین روزی ساعت 23:25 شب پاهای کوچولوتو به این دنیا گذاشتیو من مادر شدم الان یک سال از اون روز میگذره و چقدر همه چیز تغییر کرده
امروز از صبح یه حس خاصی داشتم و همش داشتم به پارسال همچین روزی فکر میکردم که تو چقدر کوچولو بودی و نگهداری ازت چقدر سخت بود و الان چقدر بزرگ شدی و راه میری و شیرین زبونی میکنی برامون و دلبری میکنی
متاسفانه امروز روز شهادت بود و نتونستیم برات جشن بگیریم ولی تو روزهای آینده این کارو برات انجام میدیم عزیزم
امشب فقط اومدم تولدت و تبریک بگم و برم
ایشااله تو روزهای بعد میام و عکسها و خاطراتتو برات مینویسم عزیزم شاید اینجا کم از خاطراتت مینویسم و عکس میذارم ولی از همه کارهاو شیطنتهات فیلمبرداری میکنم تا وقتی بزرگ شدی به صورت تصویری هم ببینیشون چون متاسفانه مامانت با اینترنت زیاد میونه خوبی نداره و حوصلشو هم نداره
خیلی دوست دارم شیطونک مامان
پسرم یکسال از زندگیت گذشت
تو چهار فصل بهار و تابستان و پاییز و زمستان رو دیدی از این به بعد همه چی برای تو تکراری خواهد بود و فقط مهربونی و خوبی کردن به دیگرانه که برات میمونه و همیشه تازگی داره
نامه نیمایوشیج به پسرش در تولد یک سالگیش