هومن کوچولو مامانهومن کوچولو مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

هومن مامان

چند ماهی که گذشت !!

1392/3/29 16:26
نویسنده : مامان الهام
776 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامانی 

خیلی وقته که نیومدم از خاطراتت بنویسم و خودم از این موضوع خیلی ناراحتم 

خوب چون درگیریم زیاد شده و هنوز هم نرفتیم خونه خودمون

از 24 فروردین که خونمونو تحویل دادیم تا الان خونه بابارضاییم و تو اینجا راه افتادیو دندون در آوردی و کلی بزرگ شدی عشقم 

قراره جمعه 31 خرداد بریم خونه خودمون چون قراره طبقه بالارو بنایی کنیم فعلا مدتی میریم طبقه پایین تا طبقه بالا درست یشه

تا اونجایی که بتونم کارایی که کردی رو واست مینویسم هرچند که اینا ذره ای از اون شیرینی و شیطنت تورو نشون نمیده عشقم

6 ماهت بود که واسه اولین بار گفتی بابا ، یه روز صبح از خواب بیتدار شده بودی و هی میگفتی ب ب ب 

بلند شدم بهت گفتم بگو بابا توام تکراار کردی و گفتی بابا  و هر دفعه که بهت میگفتم تکرار میکردی عزیزم هیشکی باورش نمیشد بغل

6 ماهت بود که هروقت میبردمت دستشویی بشورمت از اول تا آخر میگفتی اه اتقدر بامزه بود کارت که نگووووو

هروقت آرم شبکه 2 میومد یا اذان میگفتن تو حسابی آروم میشدی و تکون نمیخوردی و همینجوری نگاه میکردی همینطوروقتی نماز میخوندیم جلوت با دقت نگاه میکردی حتی یه حرکت کوچیک هم نمیکردی

8 ماه و 4 روزت بود که اولین قدمهاتو بدون کمک برداشتی و راه رفتی اونم 4 یا 5 قدم  هیشکی باورش نمیشد عشق مامانی 

8 ماهگیت میگفتی لامپ و نشون میدادی پنکه رو هم همینطور 

هنوزم عاشق لامپ و پنکه ای  و به پنکه میگی پن اوایل به لامپ میگفتی آمپ ولی الان میگی لامپ

ماهو هم میشناسی و با دست نشون میدی و میگی ماه

از 8 ماهگیت بوس و یاد گرفته بودیو بوس میکردی مخصوصا مامانی رو از همه بیشتر دوست داری منو بوس کنی و محکم فشار میدی 

کلا خیلی محبتتو به کسی که دوست داری نشون میدی و وقتی بغلت میکنیم با دستت میزنی پشتمون

عشق مویی و دوست داری با مو بازی کنی و کسی سرشو بیاره جلو میزنی با دست رو موهاشو بازی میکنی

8 ماهگی دست زدنو یاد گرفتی و وقتی یه آهنگ بشنوی شروع میکنی به رقصیدن خیلی بامزه این کارو انجام میدی اینجا نمیتونم بگم فیلمشو برات گرفتم شونه هاتوو تکون میدی و گاهی هم دستتو میاری بالا و تکون میدی 

موهات از 8 ماهگی فر خورد و قیافتو خیلی بامزه تر کرد

از 9 ماهگیت دستتو میگرفتی به جایی و وامیستادی و کم کم راه میرفتی 

عاشق خیار و هندونه ای 

وقتی شیر میخوری سرتو میخوارونی یا دست منو میخوارونی پاهاتو میگیری بالا و نگه میداری تو شکمت

عادت داری موقع خواب پاهاتو میاری  بالا و میندازی روهم 

اگه از خواب بیدار بشی و ببینی من کنارتم بازم میخوابی ولی اگه ببینی نیستم سریع بلند میشی و میشینی

اگه چیزی بخوای میگی من اده و قشنگ منظورتو میرسونی و حتی بعضی وقتها کلماتو به صورت اتفاقی تکرار میکنی 

به زبون خودت حرف میزنی و اگه ازت چیزی بپرسن جواب میدی جوری که آدم میخواد بخورتت

در اتاق و کمد و راحت باز میکنی و همیشه تو کمد خاله شیرین  فوضولی میکنی تا ازت غافل میشیم سریع میدویی میری سر وسایل خاله شیرین

عاشق بیرون رفتنی و تا ببریمت دم در با همه وجودت خوشحال میشی و اگه برگردونیمت شدیدا گریه میکنی 

همیشه دوست داری بری زیر فرش یاپتو یا هر چیزی که بشه رفت زیرش تا ازت غافل بشم میری یه گوشه و فرشو میزنی بالا

خیلی قل قلکی هستی و تا دست بزنم به پاهات و رونت میخندی 

از نوزادیت تا حالا یه بار هم نشده تو حموم گریه کنی و خیلی دوست داری حمومو

از عید به بعد خودم میبرمت حموم چون هم بزرگ شدی هم هوا خیلی بهتر شده و دیگه سرما نمیخوری 

ولی جدیدا حموم کردنت سخت شده از بس وول میزنی و میخوای همه چیو بگیری 

اولین بار 20 اسفند 91 بود که خودم بردمت حموم

7 ماه و 20 روزت بود که واسه اولین بار 4 دست و پا راه رفتی ساعت 12 شب من انقدر دوق زده شده بودم که نگو

وقتی 4 دست و پا میری بعد میشینی وپاتو میذاری رو پات بامززززه

عاشق سیمی و با هر نوع سیمی یه مدت طولانی سرگرمی

از 9 ماهگی به شدت غریبی میکنی به بعضی آدما و میزنی زیر گریه ولی به بعضیها نه و کلا بیشتر به من وابسته شدی 

توپ بازی رو خیلی دوست داری و به توپت میگی پ

بهت میگم هومن برو توپتو بیار میری سمتش و میاریش الهی قربونت برم که همه چی رو میفهمی 

 راستی اینم بگم انقدر دوست داری دماغمو بمالم رو دماغت ، حال میکنی برا خودت  و دهنتو باز میکنی

وقتی هم میشینی روی سرامیک همینطور شروع میکنی به چرخیدن دور خودت هر چی هم دستت باشه با خودت میچرخونی 

8 ماهت بود خاله ایمانه میبردت تو حیات چرخ بازی بهت میگفت 1،2،3 توام یاد گرفته بودی تا میگفتیم 1،2 توام میگفتی 3 با یه حالت بامزه و خوشگل  3 رو میکشیدی با اون صدای خوشگلت عزیزم 

تا بهت میگم لالا لالا میخوابی و سرتو فرو میکنی تو پتو خیلی دوست داری تو رختخواب بازی کنی مخصوصا وقتی خوابت میاد 

وقتی هم از خواب بیدار میشی خوشحالو خندونی و همیشه سر حال

الان کامل همه حرفهارو میفهمی و منظور متوجه میشی 

مثلا تا میری سمت چیزی میگم بگیرش بگیرش چیزی که تو دستته سریع پرت میکنی و فرار میکنی 

صندلی ماشینتو خیلی دوست داری و تا میشینی توش خوشحال میشی و به اینور و اونور نگاه میکنی و دست میزنی

 

از وقتی شروع کردی به غذا خوردن همه چیو خیلی خوب میخوردی و منم خیالم راحت بود ولی از وقتی خواستی دندون در بیاری رفتی تو بازی به شکلی که بعضی وقتها اصلا هیچی جز شیر نمیخوری 

بر عکس همه چیزت که زود بود ولی زود دندون در نیوردی  البته دکتر میگفت بهتره چون از اونور هم دیرتر میوفته دندونت

دقیقا روزی که ماهگرد 9 ماهگیت بود لثه پایینت ورم کرد و سفیدی دندونت پیدا بود تا اینکه 20 خرداد 92 یعنی تو 9 ماه و 9 روزگیت اولین دندون خوشگلت اومد بیرون  پایین سمت چپ ،داشتیم میرفتیم کرج که یه دفعه دیدم دندونت در اومده و کلی هیجان زده شدم 

دندون دومت هم 4 روز بعدش اومد بیرون و الان 2 تا مروارید خوشگل توی دهنته

الان هم فکر کنم سومین دندونت داره میاد بیرون چون خیلی کلافت کرده و داری اذیت میشی عزیزم

هرچی دیر در اومد ولی داره پشت سر هم در میاد و تو این هوای گرم خیلی برات سخته عشقم

 تازگیها خیلی زبونتو در میاری مخصوصا تو حموم زیر آب یا مثلا وقتی میخوام صورتتو بشورم زبونتو در میاری و میمالی به دستم

راستی از 8 ماهگی دیگه اصلا پستونک نخوردی و هروقت بذارم دهنت سریع پرت میکنی بیرونزبان

جدیدا شبها خیلی بد میخوابی و شیظونی زیاد میکنی انقدر هم اینورو اونور میشی تا خوابت ببره و مامانی رو کلافه میکنی دیشب که انقدر از بابایی رفتی بالا و زدی تو سرش که نگو بابایی هم که خسته بود خوابش برده بود توام براش کم نذاشتیااااااااانیشخند

ایشااله همیشه سلامت باشی مامان جونی 

 

این پست خیلی طولانی شد ولی خوب مجبور یودم که همه رو بنویسم 

ایشااله سعی میکنم زود به زود  بیامو بنویسم با عکسهای خوشگلت عشق مامانی

راستی اتفاقاتی که تو این مدت افتاده یکیش انتخابات ریاست جمهوری بوده 24 خرداد که حسن روحانی رای آورد یکی هم صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی 2014 که دیروز بود

گفتم شاید بعدا بخونی برات جالب باشه عشقم

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان یاشار
30 خرداد 92 0:08
آخ جون که پسرمون اینقدر بزرگ شده. الهام جون براش اسفند دود کن هزار هزار ماشالا همه کار رو داره قبل از سنش انجام میده هزار الله اکبر. از طرف منم یه عالمه ببوسش و زودی بیا عکسای جدیدش رو برامون بزار


چشم عزیزم لطف داری
فروشگاه نادین
30 خرداد 92 20:53
پیشاپیش از حضور شما دوست عزیز در فروشگاه لوازم جشن تولد نادین سپاسگذاریم
شقایق(مامان اَرشان کوچولو)
2 تیر 92 15:00
عزیزم همه پیشرفتهات مبارک ایشالا سلامت باشی گل ناز


مرسی خاله جون
مینا
10 شهریور 92 0:24
چقد جذبه داری کوچوووولو اگه به وب دخمل منم سر بزنی خوشحال میشم،مرسی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هومن مامان می باشد