هومن کوچولو مامانهومن کوچولو مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

هومن مامان

اولین مسافرت هومن (کرج) خونه مامان بزرگ

هومن کوچولو مامان جان تا این لحظه ، ١ ماه و ١٠ روز و ٠ساعت و ٠ دقیقه و ٤٠ ثانیه سن دارد تاریخ گرفتن عکسها 14 مهر 1391 عزیز دل مامان امروز 40 روزت شده همون 40 روز معروفی که همه میگن، قربونت برم خیلی بزرگتر شدی و روز به روز داری خودتو بیشتر و بیشتر تو دل همه جا میکنی فدات بشم مامانی امشب خاله افسانه شما رو برد حموم و الان هم مثل فرشته ها خوابیدی مامان و بابا خیلی دوست دارن پسر عزیزم ...
21 مهر 1391

1ماهگی پسر عزیزم

هومن کوچولو مامان جان تا این لحظه ، 1 ماه و 0 روز و 2 ساعت و 2 دقیقه و 45 ثانیه سن دارد سلام پسر گل مامان الان که اومدم واست بنویسم شیر خوردی و خوابیدی مثل فرشته ها عزیزم 1 ماهگیت مبارک باشه الان 1 ماهه که اومدی پیشمون و کلا زندگیمونو عوض کردی راستشو بگم این 1 ماه دیرتر از همیشه برام گذشت و خیلی سخت بود برام اصلا فکر نمیکردم بچه داری انقدر سخت باشه برام ، شاید دیگران زندگی رو خیلی آسون تر از من میگیرم ولی من آدمیم که با هر چیز جدید خیلی دیر کنار میام مسئولیت بچه و بچه داری واقعا که خیلی سخته،راسته که میگن بچه داری سختترین کار دنیاست سختترین قسمتش هم شب بیداری هاشه   اصلا نمیخوام مامان غرغرویی باشم ولی دلم م...
12 مهر 1391

بدون عنوان

سلام به همه دوستای عزیزم که تو این مدت به وبلاگ هومن کوچولو سر زدن و نظر گذاشتن  بابای نی نی تنبلی کرد و دیر اومد عکس هومن کوچولو رو گذاشت هومن کوچولو شنبه 11 شهریور 91 ساعت 23:25 دقیقه با سزارین اورژانسی به دنیا اومد وزن 3100  قد 50  دور سر 34 ایشااله اگه وقت کنم زود میام و خاطرات زایمانمو مینویسم فعلا که خیلی خسته ام و دچار بیخوابی شدیدم واقعا که حاملگی با همه سختی و سنگینیش راحتتر از الان بود واسم ...
26 شهريور 1391

پایان 9 ماهگی و شروع روزهای پایانی بارداری!!!!

هومن کوچولو مامان جان تا این لحظه ، 9 ماه و 0 روز و 0 ساعت و 16 دقیقه و 54 ثانیه تو دل مامانشه سلام پسر مامانی که تو دل مامان جا خوش کردی و انگار که نمیخوای از خونه ات دل بکنی ، امشب به بابایی میگفتم پسرمون یا خیلی تنبله یا از الان خیلی به مامانش وابسته است که حاضر نیست به دنیا بیاد قربونت برم من که معلوم نیست کی بیای بغلم دیگه آخرهای سفر 9 ماهمون هستیمو دیگه قراره به زودی لحظه دیدارمون برسه عزیزم مامانی که با این موضوع مشکلی نداره و میگه هر موقع دوست داشتی به دنیا بیا ، ولی بابایی خیلی بیتابی میکنه و همیشه سراغتو میگیره امشب بهم میگفت مگه تو قول ندادی زود زایمان کنی هر هفته که میگذره فکر میکنه توی اون هفته به دنیا میای عزیزم...
11 شهريور 1391

سونوگرافی و دکتر و بهم خوردن حساب و کتاب

 هومن کوچولو مامان جان تا این لحظه ، 8 ماه و 27 روز و 2 ساعت و 17 دقیقه و 57 ثانیه تو دل مامانشه سلام کوچولوی قشنگم این روزا که باید بیشتر از همیشه بیامو واست بنویسم کم حوصله تر از همیشه شدم نسبت به کامپیوتر و اینترنت . این روزایی که داره میگذره بیشتر از همیشه و مثل اوایل بارداریم  احساس خستگی میکنمو میخوابم هر وقت برم روی تخت حتی دراز هم بکشم سریعا خوابم میبره خیلی احساس خستگی میکنم چند روزیه که میخوام بیامو واست بنویسم اما نمیشد ، میومدم کامپیوترو روشن میکردم بعد تا ویندوز بیاد بالا منم خوابم میبرد یعنی انقدر سریع از خاطره این روزا برات بگم که 5 شنبه عصر رفتیم باغ یکی از دوستهای عمو محسن و تا جمعه بعد ...
8 شهريور 1391

هفته سی و هشتم و شمارش معکوس

  هومن کوچولو مامان جان تا این لحظه ، 8 ماه و 20 روز و 18 ساعت و 56 دقیقه و 18 ثانیه تو دل مامانشه  سلام عزیزم خوبی مامانی؟ هفته 38 هم تموم شد و دیگه داره واسمون شمارش معکوس شروع میشه نمیدونم دیگه چند هفته یا چند ساعت تو دلمی عزیزم ولی اینو میدونم حداکثر تا 2 هفته دیگه میای پیشمون ، 10 روز دیگه 9 ماهت تموم میشه و کم کم باید آماده سفر بشی عزیزم به قول بابا رضا دیشب که همه میگفتن کی هومن کوچولو به دنیا میاد میگفت این مسافره و هر لحظه دیگه ممکنه از راه برسه ماه رمضون هم تموم شد و عید فطر هم گذشت عزیزم بابایی 4 روز تعطیل بود که تو این 4 روز حسابی باهم خوش گذروندیم و یه تفریح کوتاه 2 نفره هم باهم رفتیم که حسابی بهمون ...
1 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هومن مامان می باشد