هومن کوچولو مامانهومن کوچولو مامان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

هومن مامان

6 ماهگیت مبارک عزیز دل مامانی

سلام هومن مامانی سلام پسر گلم حالت چطوره عسلم ؟ عزیزم امروز باهمدیگه وارد 6 ماهگی شدیم وقتی به اوایل حاملگیم فکر میکنم میبینم که چقدر زود گذشته و به قول بابایی میگفت وقتی به دنیا بیای زودتر از اینام میگذره و میبینیم که گل پسرمون چقدر زود بزرگ شده ، قربون پسر گلم برم من پسرم هفته 25 هم گذشت من تو این هفته هم آزمایش  داده بودم (آزمایشهای 3 ماهه دوم بارداری) و هم نوبت دکتر داشتم خداروشکر همه چی خوب بودو همه آزمایشامم خوب بود فقط یکمی کم خونی داشتم که دکتر قرصهای آهنمو عوض کرد و گفت جای نگرانی نیست ، تو این هفته بازم صدای قلب قشنگتو شنیدم مامانی ، انگار نسبت به دفعه های قبل خیلی واضح تر وبزرگتر شده بود مامانی قربون اون قلبت بره که به ...
13 خرداد 1391

هفته بیست و چهارم

سلام هومن مامانی عزیز دلم حالت چطور پسر خوشگلم این روزا دلم خیلی واست تنگ میشه عزیزم و دوست دارم زودتر ببینمآخه مامانی یکم عجوله شیطونکم هفته 24 بارداریمم گذشت و وارد هفته 25 شدم تو این هفته خاله پروین از کربلا برگشت و ما چند روزی اونجا مهمونی بودیم که خیلی بهمون خوش گذشت غیر از این دیگه اتفاق خاصی تو هفته پیش نیفتاد،فقط شما بزرگتر شدی و لگدهای محکم به مامانی میزنی ، هر روز باهات حرف میزنمو کلی تکون میخوری و منو خوشحال میکنی عزیز مامان آخر هفته هم رفته بودیم بیرون که خیلی خوش گذشت عزیزم، خاله هانیه هم فکر کنم دیگه کم کم داره ازدواج میکنه آخه از این خواستگارش خوشش اومده و وارد مرحله جدیدی از آشناییتشون شدن ، خدا کنه خوشبخت...
7 خرداد 1391

اولین خریدها واسه سیسمونی

سلام عزیز دلم سلام خوشگل مامان این روزا خیلی شیطون شدی پسرم همش تو دل مامانی داری ورجه ورجه میکنی وقتی میپیچی دلم یه حالی میشه ای شیطونک تکون خوردنات جوری شده که هرکی دست بذاره رو دلم اونارو احساس میکنه قربون تکون خوردنات بشم من الهی مامان جونی امروز از صبح تکون نخورده بودی و فکر کنم همش خواب بودی ولی بعد از ظهر که باهات صحبت کردم تکون خوردی و دل مامانی آروم شد قربونت برم همیشه تکون بخور تا مامانی نگرانت نشه عزیزکم عصرهم که میخواستیم بریم واسه شما یکم اسباب بازی بخریم حسابی تکون میخوردی و میچرخیدی فکر کنم خیلی خوشحال بودی از این موضوع آره شیطونک ؟ امروز عصر با خاله فهیمه و خاله پروانه و بابایی رفتیم بازار تا واسه شما یکم ا...
25 ارديبهشت 1391

روز مادر

سلام پسر نازم امروز روز مادره و من اولین سالیه که مامان شدم اونم به یمن وجود تو عزیز دردونه قربونت برم عزیزم که با وجودت به من احساس شیرین مادر شدنو دادی خیلی دوست دارم عزیزم امروز به بابایی گفتم امسال اولین سالیه که واسه منم روزه مادره یا از سال دیگه که شما به دنیا بیای اونم گفت معلومه دیگه از امسال تو همین لحظه شما دوتا لگد زدی و منم به بابایی گفتم که شما دوتا لگد زدی و خواستی به من هویتتو اعلام کنی و بگی دیگه من مامان شدم  قشنگم آره مامانی ؟ امشبم واسه اولین بار بابایی تونست از رو شیکمم حرکات تورو حس کنه وقتی بهت گفتم روز مادرو به مامانی تبریک بگو یه دفعه تکون خوردی منم زود به بابایی گفتم بیاد اونم اومد دستشو گذا...
23 ارديبهشت 1391

هفته بیست وسوم

سلام هومن مامانی چطوری پسمل خوشگلم امروز نوبت دکتر داشتیمو باهمدیگه رفتیم دکتر تو مطب دکتر شما منو لگد بارون کردی هی میچرخیدی و مدام از این طرف و اون طرف شیکمم لگد میزدی قربون لگد زدنت برم من که انقدر شیرینه و به مامانی انرژی میده خدارو شکر همه چی خوب بودو دکتر گفت همه چی اوکی فقط مامانی از ماه قبل 2 کیلو از وزنش کم شده نمیدونم واسه چی ولی کم کردم اما دکتر سونو شمارو که دید گفت رشد بچه و وزنش خیلی خوبه فکر کنم مامانی کمتر باید کار کنه و بیشتر خودشو تقویت کنه امروز بابایی بهم اولتیماتوم داد که دیگه حق نداری دست به سیاه و سفید بزنی و کارای خونرو انجام بدی فداش بشم که انقدر به فکر منه چون الان یکم سرم گیج رفت اونم ترسید نکنه خدایی...
21 ارديبهشت 1391

دومین سونوگرافی هفته 22-23

سلام عزیز دلم خوبی پسر خوشگلم؟ 1شنبه 16 اردیبهشت دوباره وقت سونوگرافی داشتم دوباره روز دیدارمون رسیده بود عزیزم این بار رفتم سونو دکتر طالاری خیلی دکتر خوش اخلاق و خنده رویی بود،ساعت 3 با بابایی حاظر شدیمو رفتیم سونو تقریبا یک ساعتی نشستیم تا نوبتمون شد.منو بابایی رفتیم تو اتاق و دکتر شروع کرد به صحبت کردن . بابایی میگفت شمارو دیده که داشتی دستتو جلو صورتت تکون میدادیو پاهاتوهم تکون میدادی قربونت برم من که انقدر شیطونی پسر گلم . دکتر گفت که همه چی خداروشکر خوبه و رشدت هم خوب بوده خدارو شکر وضعیتت سفالیک   وزنت 522 گرم  هفته 22-23   دوره شکمت 175 میلیمتر  دور سرت 57 میلیمتر   استخوان رونت 33...
20 ارديبهشت 1391

هفته بیست و یکم و بیست و دوم

هفته 21و22 هم اومدو گذشت عزیزم تو این هفته(هفته بیست و یکم) مهمون داشتیمو مامان بزرگ و پدر بزرگت از کرج اومده بودن خونمون عزیزم سعی کردم واسشون سنگ تموم بذارم چون بار اولی بود که پدربزرگت میومد خونمون ، چند رقم غذا درست کردمو یکم به شما سخت گذشت و بهت فشار آوردم عزیزم مامانی و ببخش اونا از پذیرایمون خیلی راضی بودنو کلی تشکر کردن و بهم گفتن که راضی به این همه زحمت نبودیم با نی نی ولی بعد از اینکه رفتن کمر درد مامانی شروع شدو کلی استراحت کردم تا خوب شدم مامانی این روزا یکم سنگین شده زود کمر درد میگیره اگه یکم کار زیاد بکنه واسه مامانی دعا کن عزیزم که این هفته هام به خوبی بگذره و خدایی نکرده دچار زایمان زودرس نشم دلم م...
15 ارديبهشت 1391

هفته بیستم

سلام خوشگل مامان تو هفته 20 بود که رفتم دکتر و تازه دکتر واسم پرونده تشکیل داد چون اون اوایل قند خونم مرز بود دکتر منتظر بود تا ببینه بالاخره چی میشه که آخرین باری که آزمایش دادم قندم 73 بودو من کلی خوشحال شدم آخه خیلی واسه تو نگران بودم عزیزم . دکتر گفت همه چیز خوبه و نرماله و صدای قلب کوچولوی شمارو هم شنید و گفت که عالیه عزیزم قلب کوچولوت خیلی تند تند میزد وقتی صدای قلبتو میشنوم دلم نمیخواد دکتر دستگاهشو از رو شیکمم بردتره و من زمان زیادی صدای قلبتو بشنوم آخه خیلی بهم آرامش و انرژی میده و خیلی دوست دارم ، بعد دکتر واسه 4 هفته دیگه بهم نوبت داد گفت  دفعه دیگه که بیای هم یه سونو دیگه بهت میدم هم یه سری آزمایش که باید انجام بدی ...
15 ارديبهشت 1391

سونوگرافی تعیین جنسیت!

سلام پسر گل مامان چطوری خوشگلم قبل از عید دکتر واسم سونو نوشته بودو بهم گفت که بعد از عید برو تا نی نیت یکم بزرگتر شده باشه و بتونن جنسیتشم تشخیص بدن،منم دقیقا بعد از تعطیلات عید یعنی 5 عید که شنبه هم بود با خاله ایمانه رفتیم سونو(بابایی چون سرکار بود نتونست باهامون بیاد ) از صبح من رفته بودم خونه بابارضا تا بعد از ناهار با خاله بریم ، از صبح کلی راجبه این موضوع با خاله شیرین و ایمانه مسخره بازی در آوردیمو خندیدیم خیلی روز خوبی بود عزیزم من که خودم از فوضولی داشتم میمردم که ببینم نی نی که تو شیکممه چیه با اینکه حدس میزدم ولی میخواستم مطمئن بشم ساعت 2:30 حرکت کردیم به سمت بیمارستان میلاد تا بریم پیش دکتر آدی بیک چون م...
15 ارديبهشت 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به هومن مامان می باشد